مسائل فرهنگی نوعا دیربازده هستند و بسیاری از مدیران هم رغبتی به کارهای دیربازده نشان نمیدهند!چون دستگاههای نظارتی توجهی به این قبیل برنامهها ندارند و نتایج آن هم در دوره مدیران بعد حاصل میگردد.اما اکثر خانوادهها نگران از روند آسیبهای فرهنگی و اجتماعی، هر سال در جستجوی مدارس آرمانی خود هستند و حاضرند از بسیاری هزینههای زندگی صرفنظر کنند و هزینه بیشتری برای مدرسه و تعلیم و تربیت فرزندانشان اختصاص دهند به این امید که شاهد رشد و تعالی آنان باشند و یا حداقل از آسیبها مصون بمانند.
در این میان هر سال در سراسر کشور و در هفته معلم با گرامیداشت یاد و خاطره شهید بزرگوار استاد علامه مرتضی مطهری قدس سره مراسم بزرگداشت مقام معلم برگزار و تقدیرهای نمادینی بعمل میآید.
اینکه چند درصد از این مراسم از سوی وزارت آموزش و پرورش و چند درصد از سوی خانوادهها بصورت داوطلبانه برگزار میگردد را به داوری افکار عمومی میسپاریم.
امیدواریم در سالهای آینده با عمل به افکار و سیره شهید مطهری شاهد غلبه مراسم تجلیل داوطلبانه مردمی از مقام معلم بوده و نیازی احساس نشود که آموزش و پرورش خود اقدام به برگزاری مراسم نماید.
برای تحقق چنین آرزویی باید دامنه « کارآمدی معلمان» گسترش یابد و این به نحوه زمینهسازی وزارت آموزش و پرورش برای ایفای نقش تربیتی معلمان مربوط میگردد. در اینصورت هرچه معلمان کارآمدتر شوند تجلیل داوطلبانه مردمی از آنان گستردهتر خواهد بود.
خانوادهها برای انتخاب معلمان شایسته تقدیر و مراسم تجلیل، نیازمند دستورالعملها و بخشنامههای رسمی آموزش و پرورش نیستند. آنان کارآمدی و توانمندی معلم را در آینه ارتقاء شخصیت، رشد و شکوفایی استعدادهای خدادادی فرزندانشان جستجو میکنند. همان معیارهایی که در بند 1 سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور بیان شده است:
« ... تربیت انسانهای مومن، پرهیزکار، متخلق به اخلاق اسلامی، بلندهمت، امیدوار، خیرخواه، بانشاط، حقیقتجو، آزادمنش، مسئولیتپذیر، قانونگرا، عدالتخواه، خردورز، خلاق، وطندوست، ظلمستیز، جمعگرا، خودباور وایثارگر.»
اکنون این پرسش مطرح میشود: آیا گزینش معلم براساس بررسی این توانمندیها انجام میگیرد؟ ... چند درصد معلمان فعلی واجد توانمندیهای یاد شده هستند و میتوانند آن را به دانشآموزان خود منتقل کنند؟
دفاع از خدمات ارزشمند و خداپسندانه معلمان نجیب، دلسوز، فداکار و برخوردار از احساس مسئولیت تربیتی نسبت به دانشآموزان ، اقتضاء میکند که مراقبت کنیم این جایگاه رفیع با ورود افرادی فاقد شرایط معلمی مخدوش نگردد. تا هزینه سنگین و آثار سوء غیرقابل اجرای آن را خانوادهها نپردازند. تسامح در امر انتخاب وتربیت معلمان یا تساهل در برابر تکالیفی که در امر تامین نیروی انسانی به آموزش و پرورش تحمیل میگردد، به معنای کم ارزش تلقی کردن فرزندان ما و اتلاف عمر آنان و ستم به آینده کشور است.
در اینصورت افراد نخبه و متعادل و لایق، اقبالی برای شغل معلمی نخواهند داشت.
و اما چند مسئله که میتواند مورد توجه واقع شود:
1- گزینش معلم در آموزش و پرورش نباید فقط داشتههای اکتسابی را اندازهگیری کند. چرا که استعدادهای ذاتی لازم برای ایفای نقش معلمی اگر در فردی وجود نداشت، از طریق آموزش قابل دسترسی نیست و یا بسیار دشوار خواهد بود. اما شرایط اکتسابی اگر در داوطلبی وجود نداشت از طریق آموزش قابل تحصیل هستند. لزوم بازنگری به شیوههای جذب و تربیت و نگهداشت معلم دربند 2-3 سیاستهای ابلاغی تاکید شده است.
2- تربیت معلم فعلی در کتب درسی علوم انسانی خود گرفتار آسیبهای موجود در برنامهریزی درسی رشتههای علوم انسانی دانشگاهها است و از این جهت تفاوتی با آنها ندارد و اگر قرار است در این مراکز به معنای واقعی کلمه « تربیت معلم» صورت گیرد، لازم است براساس معیارهای تربیت دینی برای اوقات رسمی و غیر رسمی دانشجو معلمان برنامهریزی مناسب صورت گیرد و کتب درسی نیز براساس انسانشناسی اسلامی مورد بازنگری واقع گردد تا ملاحظات ابلاغ شده در بند 1-3 سیاستهای کلی ابلاغی، محقق گردد.
3- قانون احیاء معاونت پرورشی و تربیت بدنی مورد احترام واقع شود و آییننامه آن که به تصویب هیئت وزیران رسیده است از انزوا خارج گردد و مورد اعتنا واقع شود.
جداسازی تربیت بدنی از معاونت پرورشی اگرچه ادعا میشود که به تصویب برخی مراجع دولتی ( سابق) رسانده شده است ، اما قانونی نیست. تغییر قانون صرفا از طریق مجلس شورای اسلامی باید پیگیری شود. فعالیتهای ورزشی و درس تربیت بدنی مدارس از فرصتهای ممتاز تربیتی هستند که متاسفانه به چشم فرصت به آن نگاه نشده است و این جداسازی، اقدامی غیر تخصصی و غیرعادلانه و غیرقانونی است و معلوم نیست چرا مجلس محترم شورای اسلامی و سایر دستگاههای نظارتی در مورد آن سکوت کردهاند؟!
4- اگر سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری به آموزش و پرورش و سند تحول مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، در دست برنامهریزی و اقدام است و آموزش و پرورش نسبت به آنها اهتمام دارد، به افکار عمومی اطلاعرسانی شود و پیشرفت کار مستمرا اعلام گردد.
5- اگر آموزش و پرورش متصدی تعلیم و تربیت دانشآموزان است نمیتواند نسبت به اوقات غیر تحصیلی آنان احساس مسئولیت نداشته باشد. بسیاری از آسیبها در اوقات فراغت، سلامت دانشآموزان را تهدید میکند. دراین زمینه آموزش و پرورش نیازمند اقدام حمایتی دولت و مجلس شورای اسلامی است وزارت آموزش و پرورش میتواند به اوقات غیر تحصیلی دانشآموزان ( خصوصا دوره متوسطه) به چشم یک فرصت ممتاز نگاه کند و با نقش سپاری به آنان هم بسیاری از گرههای فرهنگی تربیتی مدارس را باز کند و هم رشد اجتماعی دانشآموزان را هموار سازد.
6- زمینهسازی برای ایفای نقش تربیتی معلمان و به صحنهآوردن این ظرفیت عظیم نیازمند اصلاح نگرشها است. علم اگر درظرف سالمی قرار نگیرد به تنهایی نمیتواند هدف تلقی شود به تعبیر امام خمینی قدس سره « انسان غیر مهذب هر چه متخصصتر خطرناکتر».
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورهزار، خس
اینکه بسیاری از مدارس متوسطه، صرف عبور دانشآموزان ازکنکور را به عنوان چشمانداز خود ترسیم کردهاند! به نگرش آنان مربوط میشود.ایفای نقش تربیتی ، کاری مستقل از وظایف آموزشی معلم نیست. معلم با رعایت ملاحظاتی ، در حین انجام وظیفه آموزشی نقش تربیتی هم ایفا میکند.یعنی با رعایت پیش نیازهایی مثل تحصیل شایستگی وصلاحیت تربیتی در خود و مراقبت از آن، وتلاش برای رسیدن به مقبولیت و محبوبیت نزد دانشآموزان و رعایت عدالت در رفتار با آنان و توجه به مسائل ظریف مخاطبشناسی ( انسانشناسی) و اعتمادسازی و اقتضائات و ملاحظات آن ، و پرهیز از ایجاد اضطراب ( استرس)، و توجه به تامین آرامش دانشآموزان و ارزشگذاری برای کرامت آنان و فرصتسازی برای تمرین تصمیمگیری صحیح از طریق محاسبه وسپس انتخاب، (خصوصادر شرایط نیاز و اضطرار) و پاسخگویی صحیح و رشدمدار به تشخصطلبی آنان و همچنین معلم باقی ماندن در خارج از کلاس و مدرسه و ... شرایطی فراهم میکند که شخصیت و رفتار و منش او ، موجب تربیت شوند.
علاقه و محبت دانشآموزان نسبت به چنین معلمی، زمینه همانندسازی رفتار و تاسی را فراهم میکند دراین صورت نیازی به گفتار محوری و نصیحت مستقیم و ملالآور نخواهد بود.
7- چند وظیفه نیز متوجه رسانه ملی است: این که در فیلمها و سریالهای الف و الف ویژه نقش فرهنگی و تربیتی معلمان را در محله و مدرسه و شهر و روستا مورد توجه قرار دهد، در این زمینه تاکنون انصافا حق مطلب ادا نشده است و از تکریم مقام و منزلت معلم غفلت صورت گرفته است.
نکته دیگر این که مهمتر از مطالبات مدیران، مطالبات مردم و افکار عمومی از معلمان است رسانه ملی از سالها قبل میتوانست آینه گفتمانهای موجود در جامعه و انتظارات جدی وعمیق خانوادهها از معلمان باشد. بدون تردید تحقق بخش مهمی از مفاد بند 3-3 سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری به آموزش و پرورش متوجه رسانه ملی است. رسانه ملی میتواند زمینه روی آوردن استعدادهای برجسته کشور به شغل شریف معلمی را فراهم سازد.
سخن آخر:
تجلیل از مقام معلم نه فقط تقدیر از خدمات ارزشمند آنان ، که به معنای اعلام اهمیت فرزندانمان، اهمیت نظام تعلیم و تربیت و خطر آسیبهای فرهنگی و اجتماعی ، اهمیت آینده کشور و آزادی و استقلالی که با خون هزاران شهید بدست آمده و آیندگان باید از عهده مراقبت از آن برآیند، میباشد.اگر نقش تربیتی معلم ایفا گردد، چه باک از تهدیدهای فرهنگی.